کتاب «استیو جابز به قول خودش» مجموعه ای از توصیه های خردمندانه و هوشمندانه استیو جابز، خالق برند اپل است. زندگی و کار استیو جابز را می توان یکی از تاثیرگذارترین دوره های تجاری تاریخ دانست. این کتاب تمام سخنرانی های ضبط شده استیو جابز در رسانه های مختلف را گردآوری می کند تا راز موفقیت تجاری استیو جابز را از زبان خودش برای خوانندگان بازگو کند. این کتاب را باید محصول جدید استیو جابز پس از مرگش دانست که حتی ساعت ها پس از خواندن هر قسمت از کتاب مخاطب را رها نمی کند و به تفکر تشویق می کند. این کتاب نگاهی است به مصاحبه ها و سخنرانی های استیو جابز در سه دهه اخیر، جملاتی که می توان گفت نمایانگر بزرگترین تئوری های تجارت و مدیریت قرن حاضر است.

خلاصه داستان استیو جابز

هدف: به دنبال یک ساختمان برای بازسازی. اما پایه محکمی دارد. می خواهم دیوارهایش را خراب کنم، پل بسازم و آتش روشن کنم. من تجربه زیاد، انرژی زیاد و کمی تخیل و چشم اندازی از آینده در ذهنم دارم و از شروع دوباره نمی ترسم. مهارت هایی که ما داریم عبارتند از: تخیل و دید یکسان برای آینده، توانایی صحبت در جمع، ایجاد انگیزه در تیم کاری و کمک به ایجاد محصولات جالب.

اهمیت تجربه

بسیاری از کسانی که در صنعت ما کار می کنند تجربه متفاوتی نداشته اند. به همین دلیل، آنها نقاط کافی برای اتصال آنها را ندارند. بنابراین، آنها همیشه یک راه حل بسیار خطی را بدون بهره مندی از چشم انداز گسترده ای از مسئله مورد نظر ارائه می دهند. هرچه درک شخصی از تجربه انسانی بیشتر و گسترده تر باشد، نتایج بهتری حاصل می شود.

فراتر از استخدام

مشکل فقط جذب و استخدام نیروی جدید نیست. پس از استخدام، مهم است که محیطی ایجاد کنید که مردم احساس کنند همه استعدادهای یکسانی دارند و کاری که انجام می دهند بزرگتر از خودشان است. این حس که اثر تاثیر بسزایی در زندگی آنها داشته است و در واقع بخشی از تخیل قوی و واضح آنهاست. استخدام نیروی جدید اغلب به چیزی بیش از آنچه که خودتان می توانید انجام دهید نیاز دارد. من دریافته‌ام که استخدام به شیوه‌ای مشارکتی و پرورش فرهنگی که بازیکنان درجه یک را استخدام می‌کند بهترین رویکرد است. هر مصاحبه شونده با حداقل ده یا دوازده کارمند از بخش های مختلف شرکت صحبت خواهد کرد، نه فقط با کسانی که در حوزه کاری او کار می کنند.

ایجاد انگیزه در کارکنان

آنچه در بسیاری از شرکت‌ها اتفاق می‌افتد این است که آن‌ها کارمندان عالی و توانمند خود را در شرایط کاری نگه می‌دارند که در آن موفقیت فردی به جای تشویق، نادیده گرفته می‌شود. به همین دلیل کارمندان خوب کم کم شرکت را ترک می کنند و در نتیجه شرایط و کیفیت شرکت به حد متوسط ​​می رسد در حالی که می تواند بسیار بهتر باشد. من همه این چیزها را می دانم؛ زیرا اپل اینگونه ساخته شد. کارمندان فعالی که دائما در حال کار هستند، نیروی محرکه مک هستند. وظیفه من این است که محیطی مناسب برای آنها فراهم کنم و کارکنان ناکارآمد را از سازمان حذف کنم.

اخراج کارکنان

وقتی کارمندانی دارید که در رده بهترین کارمندان دنیا نیستند و باید از شر آنها خلاص شوید، دردناک است. اما متوجه شدم که گاهی کار من فقط این است: خلاص شدن از شر کسانی که برای کار ما مناسب نیستند. من همیشه سعی کرده ام این کار را به صورت انسانی انجام دهم.

علامت تجاری

ما نمی توانیم محصولات خود را با ویژگی ها و مزایای آنها، ظرفیت حافظه آنها یا با نمودارها و مقایسه با سایر محصولات تبلیغ کنیم. تنها شانسی که در بازاریابی داریم این است که از طریق احساسات مردم ارتباط برقرار کنیم.

خلاقیت و تکنولوژی

بیشتر مردم فرآیند خلاقیت را به صورت گروهی از مردم تصور می کنند که روی یک نیمکت می نشینند و می نوشند و جوک می گویند. واقعا اینطور فکر می کنند. آنها فکر می کنند تلویزیون اینگونه اختراع شده است، فکر می کنند فیلم ها اینگونه ساخته می شود. برخی از آنها فناوری را چیزی می دانند که فقط برای آن چک می نویسند و می خرند. آنها عنصر خلاقانه در فناوری را درک نمی کنند. فناوری مانند کشتی است که در شب از کنار آنها می گذرد.

نیاز به کار گروهی

در تجارت ما، یک تن نمی تواند کاری انجام دهد. شما تیمی از افراد در اطراف خود ایجاد می کنید. ایجاد اتحاد و یکپارچگی در بین اعضای تیم مسئولیت شماست و هر یک از اعضای تیم باید بهترین کاری را که می توانند انجام دهند.

یک چشم انداز مشترک

چیزی که ما را در اپل متحد می کند، توانایی ایجاد محصولاتی است که دنیا را تغییر خواهند داد، و داشتن این دیدگاه مهم است.

محصولات عالی

در واقع، ساخت و تولید محصولی که به طرز دیوانه کننده ای عالی باشد، ارتباط تنگاتنگی با فرآیند تولید محصول دارد. چگونه چیزهای جدید یاد می گیرید و ایده های جدید را در آغوش می گیرید و ایده های قدیمی را کنار می گذارید.

اشتیاق

مردم همیشه به من می گویند: “شما باید برای کاری که انجام می دهید اشتیاق زیادی داشته باشید.” و آنچه گفته اند درست است. دلیلش این است که اگر اشتیاق نداشته باشید انجام چنین کاری بسیار سخت است و هر آدم عاقلی بعد از مدتی آن را ترک می کند. از طرف دیگر، شما باید این کار را به طور دائم انجام دهید، نه موقت. بنابراین اگر آن را دوست ندارید عاشق آن نمی شوید و از انجام آن لذت نمی برید و در نتیجه بعد از مدتی آن را رها می کنید و این برای اکثر افراد اتفاق می افتد.

اگر به افرادی که جامعه آنها را موفق می داند و همچنین افراد ناموفق نگاه کنید، می بینید که در بیشتر موارد افراد موفق واقعاً کار خود را دوست دارند و به همین دلیل است که توانسته اند کار خود را در زمانی که واقعا سخت و دشوار است تحمل کنند. انجام می دهند اما افرادی که کارشان را دوست ندارند، به راحتی آن را ترک می کنند. چون ادامه دادن این کار دیوانه کننده است. شغل یک فرد کار زیادی می خواهد و همیشه دغدغه هایی وجود دارد و اگر شغل خود را دوست نداشته باشید دیر یا زود شکست می خورید. ما باید کاری پیدا کنیم که به آن علاقه داریم. اکنون شغلی را که دوست دارید پیدا کنید.

ماندگاری

من واقعاً معتقدم که نیمی از چیزی که افراد موفق را از افراد ناموفق جدا می کند، پشتکار محض است. شما نمی توانید در شرایط سخت دوام بیاورید مگر اینکه کار خود را دوست داشته باشید و اشتیاق زیادی داشته باشید. بنابراین باید در مورد شغل یا مشکل یا مشکلی که می خواهید آن را برطرف کنید ایده ای داشته باشید و نسبت به آن اشتیاق داشته باشید. اگر اشتیاق و اشتیاق نداشته باشید، سرسختی برای چسبیدن به کار خود و مقابله با مشکلات نخواهید داشت.

ایجاد محصول

وقتی به مشتریان خود گوش می دهیم و آنچه را که می خواهند با آنچه می خواهیم در محصولات جدید ببینیم ترکیب می کنیم، می توانیم دستگاه های جدیدی ایجاد کنیم. در واقع، ما محصولات جدیدی ایجاد می کنیم. اما شما هرگز نمی دانید که آیا مشتریان محصولات جدید ما را به همان اندازه دوست دارند که ما آنها را دوست داریم.

کیفیت

تنها هدف ما این بود که بهترین کار را انجام دهیم. زیبایی و کیفیت محصولی که تولید می کنید باید در بالاترین سطح ممکن باشد. کیفیت مهمتر از کمیت است. یک هوم ران خیلی بهتر از دو دوبل است.

موفقیت را تکرار کنید

یک چیز کلاسیک در تجارت به نام “سندرم محصول جانبی” وجود دارد. اغلب، شرکت هایی که اولین محصولشان واقعاً موفق است، واقعاً دلیل موفقیت آن را درک نکرده اند. بنابراین، کسانی که جاه طلبی آنها قبلاً به محصول دوم افزایش یافته است، در محصول دوم شکست خواهند خورد. این شرکت ها شکست می خورند. چون نمی دانند چرا اولین محصولشان برای بازار مهم است.

بیایید به جای اینکه از اتفاق دیروز غمگین باشیم، فردا را بسازیم.

منبع: کتاب “من، استیو”.
نویسنده: جورج بیم
ترجمه: عبدالله بابایی

تهیه مقاله: اد