وعده بازاریابی درونگرا فریبنده ای است که کسب و کارهای مختلف را جذب می کند، اما تعداد کمی از تلاش های لازم برای موفقیت را درک می کنند. پس از چند پست وبلاگ، آنها آتش می گیرند و زمزمه می کنند: “ما بازاریابی محتوا را امتحان کردیم، اما واقعا کار نکرد.” من همیشه این را از مشتریان بالقوه می شنوم.

یک بازاریاب در حال فریاد زدن با بلندگو در تلاش برای دستیابی به مشتریان از طریق یک استراتژی محتوای نیمه کاره.

من هم می فهمم. صاحبان کسب‌وکار نسبت به سرمایه‌گذاری که ممکن است نتیجه‌ای نداشته باشد بدبین هستند، بنابراین محتاط می‌شوند و در اولین نشانه‌ای که در حال از دست دادن پول هستند، آماده می‌شوند تا از این کار جلوگیری کنند.

راستش را بخواهید، احتمالا این کار را می کنند هستند هدر دادن پول یک اپیدمی از بازاریابی محتوای نیمه کاره وجود دارد که نام بدی به کل فلسفه درون‌گرا داده است.

بنابراین وقتی می‌شنوم که مشتریان بالقوه می‌گویند بازاریابی محتوا را امتحان کرده‌اند اما نتیجه‌ای را ندیده‌اند، در اینجا نحوه پاسخگویی من است.

اکنون دانلود کنید: بیش از 150 الگوی ایجاد محتوا [Free Kit]

چرا تلاش‌های بازاریابی محتوای شما ممکن است اهداف را از دست بدهند؟

بازاریابی محتوا چیز جدیدی نیست. ایده ها برای دهه ها وجود داشته اند. در این مرحله، هیچ شغل حرفه ای با وبلاگ نویسی، ترافیک موتورهای جستجو یا رسانه های اجتماعی آشنا نیست.

به نظر من مشکل این است که بسیاری از مردم هدف واقعی بازاریابی محتوا را اشتباه متوجه شده اند – و بنابراین هدف تلاش های گذشته خود را از دست داده اند.

به بیشتر وبلاگ‌های شرکت‌ها بروید و محتوای کرکی و خودخواه پیدا خواهید کرد: عکس‌های روز پاکسازی آن‌ها در پارک محلی، مقالاتی به سبک انتشار مطبوعاتی درباره تبلیغات و برندگان کارمند ماه.

یا مملو از محتوایی است که مشتق شده و مشابه هزاران مقاله دیگر در اینترنت به نظر می رسد.

برای من جای تعجب نیست که این نوع محتوا نتوانست مشتری را جذب کند.

تلاش غیر قابل توجه، نتایج غیر قابل توجه

با بیشتر چیزها در زندگی، نتایج شما با تلاش های شما مطابقت دارد. همانطور که گفته می شود، “شما از آن چیزی که در آن قرار می دهید بیرون می آورید.” اینجا هم همینطوره

وقتی شرکت‌ها در گذشته به من در مورد تلاش‌های خود در بازاریابی محتوا می‌گویند، تعجب نمی‌کنم که این کار برای آنها کارساز نبود.

“ما بازاریابی محتوا را امتحان کردیم…”

اگر شما یکی از آن کسب‌وکارهایی هستید که بازاریابی محتوا را فقط برای دیدن نتایج پایین‌تر «آزمایش» کرده‌اید – شرط می‌بندم که آنچه را که در آن قرار داده‌اید، از آن بیرون آورده‌اید.

این به چند دلیل بسیار رایج اتفاق می افتد، و من ده ها شرکت را دیده ام که به دلیل همین چند اشتباه شکست می خورند.

1. هیچ مالک مشخصی برای بازاریابی محتوای شما وجود نداشت. اگر بازاریابی محتوا چیزی است که با مسئولیت های دیگری بارگذاری می شود، از بین می رود. شما نمی توانید از شخصی که قبلاً شغل تمام وقت دارد بخواهید که یک استراتژی بازاریابی محتوای جامع ایجاد و اجرا کند. این به خودی خود یک شغل تمام وقت است. هک، ممکن است بیشتر از یک شغل تمام وقت باشد.

2. با خیال راحت بازی کردی از نظر من، بازاریابی محتوا تماماً در مورد آموزش مشتریان شماست. این در مورد ایجاد اعتماد و شفافیت است تا خریداران بالقوه شما به اطلاعاتی که برای تبدیل شدن به مشتری نیاز دارند دسترسی داشته باشند. این بدان معنی است که شما باید به موضوعات دشوار بپردازید. این بدان معنی است که شما باید به جای هیاهو، صداقت را ارائه دهید. وقتی به کسب‌وکارها می‌گوییم که باید عیوب و کاستی‌های خاص محصولات خود را به خریداران خود بگویند، برخی پلک می‌زنند و تصمیم می‌گیرند که مطمئن باشند و کل تلاش را تضعیف می‌کنند.

3. قاب نبود. اگر برنامه ای نداشته باشید، خیلی دور نمی شوید. یک چارچوب به شما ساختار و معیارهایی می دهد. بدون آن، شما حدس و گمان و ناسازگاری دارید، که می تواند به سرعت منجر به ناامیدی شود.

4. شما یک آژانس سطح پایین استخدام کردید تا محتوای شما را برای شما ایجاد کند. دلیلی که دیدم اکثر طرح‌های بازاریابی محتوا با شکست مواجه می‌شوند این است که کسب‌وکارها آژانس‌ها یا فریلنسرهایی را که آمادگی کافی ندارند استخدام می‌کنند تا این کار را برای آنها انجام دهند. در نگاه اول، این ایده خوبی به نظر می رسد، اما نتایج تقریباً همیشه رضایت بخش نیستند. این افراد خارجی گاهی اوقات همان محتوای خسته کننده و مشتق شده را تولید می کنند که به نظر همه افراد دیگر در صنعت شما می رسد – اما شبیه شما نیست. محتوا به سادگی با خریداران طنین انداز نمی شود و رهبران رشد کسب و کار سر خود را می خارند و متعجب می شوند که چگونه این همه پول پرداخت کرده اند و اینقدر کم دریافت کرده اند.

“… اما برای ما نتیجه ای نداشت.”

در اینجا نیز چیزهای زیادی برای باز کردن بسته بندی وجود دارد. یعنی چی برات درست نشد؟ چگونه برای سنجش موفقیت برنامه ریزی کردید؟

هر ابتکار بازاریابی برای ارزیابی نیاز به اندازه گیری دارد و آن اندازه گیری ها برای معنادار بودن نیاز به زمینه دارند.

به همین دلیل است که می‌توانم به مشتریانمان کمک کنم تا بفهمند آنها فکر می‌کنند در مورد بازاریابی ورودی چه می‌دانند.

اشتباهاتی که رهبران رشد کسب و کار در استراتژی های بازاریابی محتوای خود مرتکب می شوند

اشتباه اول: تمرکز بر معیارهای اشتباه

قیف ورودی ایده جالبی است: اگر ترافیک کافی به سایت خود داشته باشید، درصدی از آن ترافیک به سرنخ و درصدی از آن سرنخ ها به فروش تبدیل می شود.

بنابراین مردم تصور می کنند که ترافیک بیشتر برابر با فروش بیشتر است.

لازم نیست. در حالی که ترافیک ارگانیک مهم است، می تواند یک معیار بیهوده باشد که شما را از مهمترین اهدافتان منحرف می کند.

این را تصور کنید:

  • مقاله A هر ماه 10000 بازدید دارد و 10 مشتری جذب می کند.
  • مقاله B هر ماه 2000 بازدید دریافت می کند و 20 مشتری جذب می کند.
  • مقاله C در ماه 500 بازدید دریافت می کند و 50 مشتری جذب می کند.

اغلب، شرکت ها به دنبال ماده A هستند و تلاش خود را برای محتوای پربازدید می کنند که در نهایت بازدیدکنندگان را به مشتری تبدیل نمی کند.

که ما را به اشتباه دوم خود می رساند.

اشتباه دوم: درگیر فروش نباشید

رویکرد درونگرا فقط بازاریابی نیست. در واقع، اگر آن را فقط به بازاریابی محدود کنید، نتایج خود را تضعیف می کنید. ورودی به همان اندازه که در مورد بازاریابی است، به فروش نیز مربوط می شود.

می بینید، اگر تیم فروش خود را در بازاریابی محتوای خود دخالت ندهید، به احتمال زیاد کتابخانه ای از محتوای نوع A ایجاد می کنید. بازاریابان دوست دارند در مورد دسترسی خود به خود ببالند، و چه چیزی دلگرم کننده تر از هزاران بازدید کننده سایت است؟

تیم فروش تیم بازاریابی شما را به زمین باز خواهد گرداند. از آنجایی که نمایندگان فروش شما هر روز از مشتریان واقعی می شنوند، آنها سؤالاتی را که مشتریان بالقوه شما می پرسند را می دانند. آنها می دانند که چرا عضو C بهترین سرمایه گذاری در زمان تیم شما است.

نوید بازاریابی محتوا

ببینید، من درک می کنم که شرکت ها به دلایل مختلفی وارد بازاریابی محتوا می شوند. اما در بیشتر موارد هدف افزایش درآمد است. شناخت برند عالی است، اما برای اکثر مشاغلی که من با آنها کار می کنم، تنها در صورتی مهم است که به فروش در انتهای دیگر قیف تبدیل شود.

وقتی می‌شنوم که رهبران کسب‌وکار به من می‌گویند که بازاریابی محتوا برای آنها کارساز نبوده است، اغلب به این دلیل است که آنها معیارهای تشخیص نام تجاری (ترافیک ارگانیک، مشارکت رسانه‌های اجتماعی و غیره) را دنبال می‌کنند – و احتمالاً با یک آژانس غیر استاندارد کار کرده‌اند یا خود تلاش های ناسازگاری انجام می دهند.

جای تعجب نیست که نتایج محقق نشد.

برای انجام درست بازاریابی محتوا، باید خود را دوباره با اهداف واقعی که مهم هستند آشنا کنیم، کارمندان خود را برای تعالی آموزش دهیم و برای تعهد بلندمدت آماده باشیم.

هر چیزی کمتر نتیجه کمتری خواهد داشت.