در ماه سپتامبر، ما به انصراف بیصدا نگاه کردیم: به طور خاص، چیست، چگونه این اصطلاح رایج شد و راههای مقابله با آن.

اکنون به لطف نظرسنجی رهبری اجرایی ما از بیش از 500 رهبر، مستقیماً از رهبران بازاریابی می شنویم و نظرات آنها را در مورد این پدیده دریافت می کنیم.
در این مقاله متوجه خواهید شد که نظر آنها در مورد کسانی که بی سر و صدا سیگار را ترک می کنند (هشدار اسپویلر: زیبا نیست)، چرا فکر می کنند این اتفاق می افتد و چگونه قصد دارند با آن کنار بیایند، چیست.
آنچه رهبران بازاریابی در مورد انصراف خاموش می دانند
برای شروع، اکثر رهبران بازاریابی مورد بررسی (73٪) می گویند که با اصطلاح “خروج آرام” آشنا هستند. در واقع، 57 درصد موافقند که خروجی های آرام تا حدی در سازمانشان اتفاق می افتد.
چقدر؟ خوب، رهبران بازاریابی بر این باورند که تنها 17 درصد از کارکنان آنها بی سر و صدا کار را ترک می کنند. با این حال، داده های ما در مورد روند مصرف کننده چیز دیگری را نشان می دهد.
در نظرسنجی ما، 33 درصد از کارکنان تمام وقت گزارش دادند که بی سر و صدا شغل فعلی خود را ترک می کنند. از آنجایی که این داده ها توسط خود گزارش می شوند، این رقم به احتمال زیاد بالاتر است.
با این حال، 80 درصد از رهبران مورد بررسی گفتند که اگر یکی از کارکنان تیمشان بی سر و صدا برود، متوجه خواهند شد.
این نشان میدهد که دو چیز ممکن است در جریان باشد: کارمندان در پنهان کردن این حقیقت که بی سر و صدا دارند کار را ترک میکنند عالی هستند، یا رهبران کمی با کارمندان خود دور از دسترس هستند.
صرف نظر از اینکه عدد واقعی کجاست، 57 درصد از رهبران بازاریابی نگران این پدیده هستند و 66 درصد به طور خاص در مورد چگونگی رسیدگی به آن با تیم رهبری خود صحبت کرده اند.
رهبران بازاریابی در مورد افرادی که بی سر و صدا رفته اند چه فکر می کنند
منصفانه است که بگوییم رهبران فروش خروج بی سر و صدا را دوست ندارند – 77٪ از افراد مورد بررسی گفتند که “غیرقابل قبول” است.
علیرغم مطالعاتی که نشان می دهد خروج بی سر و صدا واکنشی به مدیریت ضعیف است، اکثر رهبران بازاریابی اکنون آن را اینگونه می بینند.
64 درصد از پاسخ دهندگان بر این باورند که ترک کردن بی سر و صدا بازتابی از اخلاق کاری ضعیف است، در حالی که یک سوم از افراد مورد بررسی معتقدند که این کار مرزهای سالمی را تعیین می کند.
وقتی از آنها پرسیده شد که چرا فکر می کنند کارمندان بی سر و صدا ترک می کنند، 39 درصد از پاسخ دهندگان کارمندان را مقصر می دانند و می گویند که دلیل آن عدم پاسخگویی است.
- 38 درصد می گویند که کارمندان فایده ای از فراتر رفتن از کار نمی بینند.
- 36 درصد گفتند فرسودگی شغلی.
- 34 درصد می گویند که کارمندان از فرهنگ محیط کار ناراضی هستند.
- 32 درصد می گویند عدم تعادل بین کار و زندگی.
بررسی روند مصرف کننده ما نشان می دهد که فرسودگی شغلی و فرهنگ محیط کار نقش مهمی در رضایت شغلی دارند.
این گزارش نشان داد که از 29 درصد مصرفکنندگانی که قصد ترک شغل فعلی خود را دارند، 25 درصد آن را دلیل فرسودگی شغلی و 20 درصد از فرهنگ محیط کار ناراضی هستند.
اکنون که می دانیم رهبران بازار هم به خروج بی سر و صدا و هم کسانی که در آن دخیل هستند نگاه می کنند، بیایید نگاهی بیندازیم به آنچه که آنها قصد انجام آن را دارند.
چگونه رهبران بازاریابی برای مقابله با ریزش خاموش برنامه ریزی می کنند
اگرچه اکثر رهبران بازاریابی بر این باورند که یک خروج بی سر و صدا بازتاب کارمند است نه کارفرما، اما 77 درصد اعتراف می کنند که وظیفه آنها جلوگیری از آن است.
از کجا شروع می کنید؟ خوب، 73٪ معتقدند که عامل تعیین کننده در تمایل یک کارمند به ترک بی سر و صدا رابطه آنها با سرپرستشان است.
این نظریه توسط مطالعه محل کار هاروارد بیزینس ریویو تأیید شد، که نشان داد مدیرانی که در مدیریت نیازهای کارمندان و رشد کسب و کار موفق بودند، بالاترین درصد کارمندانی را داشتند که مایل به انجام کارهای بیشتر برای شرکت هستند.
علاوه بر این، 37 درصد از رهبران شرکت معتقدند که انگیزه دادن به کارکنان با پاداش راهی برای جلوگیری از خروج بی سر و صدا است.
اقدامات دیگر عبارتند از:
- شناخت کارمند
- تعادل زندگی کاری
- حمایت از سلامت روان و تندرستی
- مسئوليت
- بهبود فرهنگ کار
- فرصتی برای رشد شغلی
- کار از راه دور
- آموزش مدیریت
بر اساس پاسخهای کارکنان و رهبران، واضح است که در این که چه کسی مقصر خروج آرام است و اینکه چقدر رایج است، یک گسست وجود دارد.
رهبران به کارکنان نگاه می کنند و بالعکس. تنها زمینه ای که در آن همپوشانی وجود دارد، هنگام رسیدگی به آن است.
رهبران بازاریابی توافق دارند که باید نقش فعالی در جلوگیری از آن داشته باشند و به نظر می رسد راه حل های آنها با آنچه کارکنان به دنبال آن هستند مطابقت دارد.
مشخص نیست که این پدیده چگونه توسعه خواهد یافت، اما یک چیز مسلم است: اگر رهبران بخواهند از این مشکل جلوگیری کنند که آن را بسیار غیرقابل قبول میدانند، باید مسئولیت خود را بپذیرند.