در میان انواع مهارت های فردی که یک مدیر موفق می تواند داشته باشد، توانایی درک دیدگاه دیگران یکی از ممتازترین مهارت هاست. با تماشای فیلم و سریال می توانید این مهارت را تمرین کنید. سریال گمشده (2004) یکی از معروف ترین سریال های هالیوودی دو دهه اخیر است که احتمالا بسیاری از شما سال ها پیش آن را دیده اید. ما یک پیشنهاد جالب برای شما داریم. دوباره از منظر علم مدیریت و رهبری کار گروهی به آن نگاه کنید و مهارت بسیار دشوار و مرموز اما ارزشمند را تمرین کنید: «دیدگاه».
بصیرت یا بصیرت چیست؟
برای درک مفهوم پرسپکتیو ابتدا باید با مفهوم بنیادی دیگری به نام «بینش» آشنا شویم. در مبحث روانشناسی تیپ های شخصیتی بحث جالب و جدی در مورد «قدرت شهودی» (قدرت «بینش» یا «بصیرت» یا شهود) وجود دارد که هر مدیری باید با آن آشنا باشد. این یک مهارت ممتاز و تا حدودی مرموز است که هر مدیری از آن برخوردار نیست. توانایی خاصی که گاه به آن «مدیر بینا» می گویند.
به زبان ساده، «بصیرت» یا شهود «تجسم» یا توانایی دیدن چیزهایی است که هنوز در دنیای فیزیکی وجود خارجی ندارند. گاهی اوقات بینش به معنای توانایی درک “روابط علت و معلولی” پنهان بین افراد و چیزهایی است که در دنیای فیزیکی وجود دارد. به عنوان مثال، ممکن است ندانید که دو کارمند بسیار خوب و توانمند شرکت شما مخفیانه از یکدیگر متنفرند یا به یکدیگر حسادت می کنند. اگر شما یک «مدیر فهیم» هستید، میتوانید این ارتباط نامرئی بین آن دو را قبل از بروز هر گونه تنش یا نبردی بین آن دو تشخیص داده و مشاهده کنید، و اگر وقتی متوجه چنین ارتباطی بین آن دو شدید، فاقد چنین قدرتی هستید، کار گذشته و نبردی بین آنها درگرفت.
سوال این است که چگونه می توانید این اتفاق را پیش بینی کنید؟
پاسخ این است: «شما باید قدرت تجسم و شهود را داشته باشید. این بدان معناست که شما می توانید از طریق استنتاج و تجزیه و تحلیل به وجود ارتباطات پنهان بین افراد و اشیا پی ببرید.
پرسپکتیو چیست؟
به زبان ساده پرسپکتیو به معنای دیدگاه است. ما در مورد “دیدگاه” افراد مختلف صحبت می کنیم – به عنوان مثال، همکاران در یک محیط تجاری. درک دیدگاه دیگران یک راز است، گاهی اوقات دشوار، که بدون بهره مندی از قدرت های شهودی و بینش، قادر به انجام آن نخواهید بود. شما باید بتوانید دیدگاه دیگران را «دید» کنید. این یک مهارت عجیب و تا حدودی مرموز است. به همین دلیل اسرارآمیز است که درک دیدگاه دیگران تقریباً مانند این است که یک دوربین مداربسته در جایی در شرکت نصب کرده باشید و سپس خودتان – رفتار و اعمال و نحوه برخورد با همکاران خود – را از زاویه این دوربین ببینید. آنچه در چنین مشاهدهای اتفاق میافتد، «دیدن خود» از زاویهای کاملاً متفاوت است – زاویه دید دیگران. این «دیدگاه دیگران» از دیدگاه شماست. آنها شما را “اینگونه” می بینند.
چشم انداز؛ یک مهارت استثنایی برای مدیران
در میان انواع مهارت های فردی که یک مدیر موفق می تواند داشته باشد، توانایی درک دیدگاه دیگران یکی از ممتازترین مهارت هاست. بسیاری از ما شهود یا بینش نداریم. بنابراین، متأسفانه اکثر ما نمی توانیم دیدگاه یا دیدگاه دیگران را درک کنیم. اما این یک مهارت ممتاز است زیرا مانند خواندن ذهن دیگران است. تصور کنید قبل از شرکت در یک جلسه کاری مهم – مانند یک معامله یا قرارداد تجاری – می توانید ذهن طرف مقابل را بخوانید. در این صورت، قطعاً می توانید استراتژی هوشمندانه یا هوشمندانه تری اتخاذ کنید. درک دیدگاه دیگران یک مهارت استثنایی برای یک مدیر تجاری است. زیرا به کمک آن می تواند نقطه نظرات تک تک کارکنان و کارشناسان خود را درک کند و خارج از همه این دیدگاه ها بهترین و موثرترین تصمیم ها را به نفع رشد کسب و کار خود بگیرد.
3 روایت موازی در یک داستان
سریال «گمشده» درباره سقوط مرموز یک هواپیمای مسافربری در جزیره ای ناشناخته در میانه ناکجاآباد می گوید. این یک داستان هیجان انگیز و پرماجرا در مورد مسافران سرگردانی است که نمی دانند چرا هواپیما سقوط کرده است، چرا هنوز زنده هستند و چگونه می توانند خود را از این سرزمین ناشناخته نجات دهند. اگر تا به حال این سریال طولانی را ندیده اید، می توانید برای تفریح یک بار آن را تماشا کنید. اما بحث ما بعد از تماشای دوباره فیلم معنا پیدا می کند. تماشای فیلم روشی جالب و موثر برای تمرین و آشنایی با دیدگاه دیگران است. بدیهی است که هر فیلم روایت کارگردان و دیدگاه خاص یک داستان را به تصویر میکشد. اما از آنجایی که می توان چندین برداشت کاملاً متفاوت از واقعیت پیش روی ما برداشت کرد، کارگردان برخی از فیلم ها به طور محسوس یا نامحسوس قصد دارد بر این روایت ها و دیدگاه های موازی برای تماشاگر تأکید کند. سریال گمشده یکی از همین داستان هاست.
در این داستان سه روایت اصلی و موازی وجود دارد: یک روایت متافیزیکی، یک روایت مدیریت بحران و یک روایت علمی تخیلی. بسته به سلیقه و تجربه سینمایی قبلی شما، احتمالاً اولین باری که ذهن شما با داستان درگیر می شود، فقط یکی از این سه روایت است. تمرین شما این است که سعی کنید دو یا سه بار سریال را تماشا کنید. اما هر بار از زاویه ای متفاوت به داستان نگاه کنید.
روایت متافیزیکی داستان این است که بتوانیم دوباره از افرادی تشکر کنیم که تاکنون در زندگی خود چندان موفق نبوده اند. نظریه نویسنده درباره داستان مهم نیست. شاید ایمان شما چیز دیگری باشد. مهم این است که بتوانیم این منظر را در کنار اتفاقات و دیالوگ های داستان ببینیم. برای مثال شخصیت «مایکل» را در نظر بگیرید که یک مهندس بیکار است. او یک مرد سیاهپوست و یک پدر شکست خورده است که بیشتر برای ارضای حس کنترل بر زندگی آشفته خود پدر شده است تا بزرگ کردن یک انسان، و این نکته جالب و قابل تاملی است.
روش های مدیریت بحران
در روایت مدیریت بحران در این داستان – که احتمالاً برای مدیران رشد کسب و کار جالب است – چالش سازگاری یا عدم سازگاری با بحران، محیط و شرایط جدید بحث اصلی داستان است.
در شرایط بحرانی، هرکسی برای برون رفت از بحران، تحلیل، برداشت و تصمیم خاص خود را دارد. این راهحلها به جای حل مشکل همه افراد بحرانزده، در نهایت به سلیقه و خواستههای شخصی افراد و درک آنها از منافع خود بازمیگردد. سعی کنید زمانی که شخصیت های داستان با بحران مواجه می شوند، این چالش فردی را تشخیص دهید. نمونه جالب این مشکل، بررسی رفتار خودخواهانه فردی مانند شخصیت «سویر» در مواقع بحران و فاجعه است. با مطالعه موردی در مورد چالش افراد خودراست، می توانید دیدگاه این افراد را درک کنید. اینکه در مواقع بحران، مخاطبی برای نشان دادن غرور و برتری خود پیدا نمی کنند، زیرا در زمان بحران، منابع کافی برای افراد خودشیفته وجود ندارد تا بر اساس یارانه «فراوانی منابع» و در عین حال ضعف های شخصی خود را دوپ کنند. پنهان هستند، از جمله وابستگی آنها به دیگران و منابع آنها به نشان دادن کار خود ادامه دهید.
تا اواسط فصل دوم سریال، تنها با روش مدیریت بحران یکی از شخصیت های اصلی داستان – پزشکی به نام جک – مواجه خواهید شد. به عنوان یک شفا دهنده، جک یک رهبر طبیعی در میان گروهی از مردم است. این یک تامین کننده امنیت سلامت است – دومین نیاز حیاتی در نظریه هرم مزلو پس از غذا و سرپناه. روش او «درماني» و راهبرد اصلي او شفقت براي حفظ سلامت جسمي و رواني همراهانش است. اما از نیم فصل دوم می توان شیوه متفاوتی از مدیریت بحران را دید. دختری به نام آنا لوسیا که افسر پلیس است و میخواهد همان بحرانها را به شیوهای مقتدرانه و نسبتاً گستاخانه مدیریت کند.
سایر دیدگاه ها
جایی بین روایت متافیزیکی و روایت مدیریت بحران در سریال گمشده، این نظریه تکاملی را در نظر بگیرید: اینکه انسان موجودی باهوش است، شاید نه به این دلیل که انسان خوبی است. بلکه احتمالاً هوش «سلاح» انسان برای پوشاندن ضعف های فیزیولوژیکی او در دنیای وحش است. برخی از دانشمندان با این نظریه مخالفند. اما در دنیای رقابت بی رحمانه در بازار، بد نیست این ایده های بدبینانه را دنبال کنید.
ما در حال دور زدن روایت علمی تخیلی داستان هستیم. این روایت بیشتر در فصل های پنجم و ششم سریال به شکل رفت و برگشت در تونل زمان ظاهر می شود. دیدگاه چهارم و اسرارآمیز در این داستان وجود دارد: چشم انداز نامشخص افراد ناشناخته جزیره که «دیگران» نامیده می شوند. کسانی که در جزیره امکانات عجیبی ساخته اند و ظاهراً مشغول مطالعه و آزمایش روانشناسی (تجربیات) روی مسافران بحران هستند. آنها در کنترل جزیره دست بالا را دارند و حتی از دید بینندگان فیلم نیز پنهان هستند.
هر یک از این دیدگاه ها را می توان با هر بار تماشای قسمت های سریال تشخیص داد. برخی از دیدگاه ها ممکن است برای برخی افراد تشخیص و روشن شدن آنها دشوار باشد. اما این تمرین شماست. تا بتوانیم یک داستان را از دیدگاه های مختلف ببینیم و بدانیم.
نویسنده: بهروز ناخون پور – تحریریه مدیریسبز