شاید در ابتدا وقتی دو مفهوم «بازاریابی» و «تفکر انتقادی» را در کنار هم می بینیم، باید به این فکر کنیم که این دو چه اشتراکاتی دارند؟! بله، به نظر می رسد بازاریابی و تفکر انتقادی فقط «…» در پایان مشترک هستند، اما در واقع ارتباطات زیادی دارند.

با تسلط بر تفکر انتقادی، بازاریابان می توانند خدمات بهتری ارائه دهند. این مهارت به آنها کمک می کند تا با تجزیه و تحلیل دقیق داده ها و اطلاعات، نیازها و مشکلات مشتری را بهتر درک کنند. همچنین بازاریابان با کمک تفکر انتقادی می توانند راه حل های نوآورانه و مرتبط با توجه به نیاز مشتری ارائه دهند.

چرا بازاریابان باید انتقادی فکر کنند؟

مت آمبرو، یکی از محققان بزرگ بازاریابی، معتقد است که بازاریابان باید از توانایی های فکری خود برای پرسیدن سوال، تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری آگاهانه استفاده کنند. صرف نظر از سابقه شغلی یا دیدگاه های کلاسیک مدیر شرکتمان، ما به عنوان بازاریاب باید مایل و قادر به تفکر انتقادی در مورد مسائل باشیم.

در بازاریابی، همه چیز از تجزیه و تحلیل داده ها گرفته تا ابتکارات تبلیغاتی مربوط به تفکر انتقادی است. چرا؟ زیرا همه آنها نیاز به تجزیه و تحلیل دقیق دارند.

همانطور که به عنوان یک بازاریاب حرفه ای به تدریج تجربه کسب می کنیم، می فهمیم که آنچه در نگاه اول می بینیم نباید واقعیت داشته باشد. حقیقت همیشه در اعماق چیزها منتظر ماست. بدیهی است که اگر سطحی فکر کنیم نمی توانیم به عمق مشکلات راه پیدا کنیم.

تفکر انتقادی در بازاریابی

مهارت تفکر انتقادی و پرسشگری!

هسته اصلی تفکر انتقادی پرسشگری است. زمانی که با منبع اطلاعاتی، چالشی یا مشکلی مواجه می شویم، باید سوالات درست را بپرسیم تا به حقیقت پی ببریم و تصمیم درستی بگیریم. به عنوان مثال، فرض کنید به عنوان یک مدیر بازاریابی به گزارش عملکرد نگاه می کنیم. این سوالات باید بلافاصله به ذهن خطور کند:

  • معیارهای اصلی مورد مطالعه چه بود؟
  • موفقیت این بازاریاب چگونه تعیین می شود؟
  • این داده ها چگونه جمع آوری می شوند؟
  • آیا این داده ها به من اطلاعات کافی برای تصمیم گیری می دهد؟
  • آیا من نسبت به این کارمند پیشینه فکری خاصی دارم که ممکن است بر تصمیمات من تأثیر بگذارد؟

هنگام کار در نقش بازاریابی، باید سعی کنیم قبل از ورود به عرصه تصمیم گیری، خود را آموزش دهیم. این آموزش، به خصوص اگر بر روی تفکر انتقادی متمرکز باشد، به ما کمک می کند تا همه زوایای مشکلات را درک کنیم و تصمیمات عجولانه نگیریم.

تفکر انتقادی در بازاریابی؛ دشوار، اما ضروری است

بله، فرآیند تفکر انتقادی گاهی می تواند دشوار و طاقت فرسا به نظر برسد. بسیاری از مردم وقتی متوجه می شوند که تفکر انتقادی چقدر انرژی می گیرد، تصمیم می گیرند تسلیم شوند. اما این یک اشتباه محض است!

اگر سریع این طرز فکر را رها نکنیم و آن را به عنوان یک طرز فکر و شیوه زندگی در پیش بگیریم، کم کم ملکه ذهن ما خواهد شد. یعنی به عنوان یک اخلاق دائمی در ما نهادینه شده و دیگر وزن قبلی را ندارد. اگر از توانایی های فکری خود برای ارزیابی و تصمیم گیری آگاهانه استفاده نکنیم، بخش بازاریابی با اشتباهات غیرقابل اصلاح بسیاری مواجه خواهد شد.

خوب حالا این سوال پیش می آید که به عنوان یک بازاریاب چگونه باید بر این طرز فکر مسلط باشیم؟ در ادامه به این سوال پاسخ خواهیم داد.

همه چیز با “تعریف” درست شروع می شود…

وقتی قرار است در مورد چیزی تصمیم بگیریم، ابتدا باید «تعریف» آن را درست دریافت کنیم. بیایید به مثالی که در بالا آوردیم برگردیم. فرض کنید یک گزارش عملکرد دریافت می کنیم که می گوید ROI در بخش بازاریابی 400٪ است.

خب در اینجا با دو تعریف اصلی مواجه هستیم. ابتدا می خواهیم بدانیم که آیا این عبارت موفقیت آمیز است یا خیر. پس باید از قبل تعریف «موفقیت» را بدانیم تا بتوانیم تصمیم بگیریم.

دوم، ما یک معیار عملکرد تخصصی به نام ROI داریم. بنابراین ما باید به خوبی از تعریف آن آگاه باشیم. آیا فرمول ROI با فرمول کلاسیک “درآمد منهای هزینه تبلیغات تقسیم بر هزینه تبلیغات” یکسان است؟ یا اینکه متغیرهای بیشتری دخیل هستند؟ آیا این فرمول حاشیه سود و هزینه های مدیریت بازاریابی را در نظر می گیرد؟

در این موضوع به ظاهر ساده، اگر درک درستی از تعاریف نداشته باشیم، هرگز نمی توانیم تعیین کنیم که آیا این رقم 400 درصد واقعاً موفق است یا خیر.

قبل از اینکه به دنبال راه حل باشیم، فکر کنیم که آیا مشکل را می دانیم؟!

ما انسان ها به طور طبیعی آماده یافتن راه حل هستیم! گاهی اوقات آنقدر مشتاقیم که راه حلی پیدا کنیم که به درستی مشکل را شناسایی نکنیم. به عنوان مثال، در بخش بازاریابی، ممکن است تصمیم بگیریم که استراتژی هایی را برای “افزایش درآمد” یا “کاهش هزینه هر سرنخ” اجرا کنیم. این استراتژی‌ها نباید به‌محض مواجه شدن با چالش، ناگهانی اعمال شوند.

ابتدا باید مشخص کنیم که چرا به دنبال این راه حل ها هستیم…

خب، ممکن است بسیاری در پاسخ بگویند: «پاسخ ساده است. مشکل این است که درآمد افزایش نمی یابد یا هزینه هر سرنخ بسیار زیاد است.” این پاسخ در نگاه اول درست به نظر می رسد؛ اما منطق بسیار اساسی است.

درست مانند دانستن تعاریف، لازم است قبل از تلاش برای یافتن راه حل، مسئله را «به تفصیل» فرموله کنید. برای دانستن جزئیات، باید عمیق‌تر بگردیم. بیایید به مثال هزینه هر سرب برگردیم. هزینه هر سرنخ بسیار بالا می تواند به دلایل زیر باشد:

  • از آنجایی که ما در یک صنعت رقابتی هستیم، تبلیغات هزینه هر کلیک (PPC) که به تازگی شروع کرده ایم بسیار گران خواهد بود.
  • صفحه فرود یک وب سایت از تبدیل بازدیدکنندگان به خریدار جلوگیری می کند.
  • نسخه تبلیغاتی ما دقیقاً با سرنخ های هدفمند صحبت نمی کند.
  • وجوه و سرمایه گذاری ها به سمت بخش های نامناسب و بی ارزش هدایت می شود.
  • و…

اکنون که این ریشه ها دقیقاً تعریف شده اند، راه حلی که ما انتخاب می کنیم ارتباط نزدیکی با آنها خواهد داشت. تیم های بازاریابی که این کار را انجام نمی دهند کاملا گیج شده اند و نمی توانند تصمیمات درستی بگیرند. یک حقیقت مهم که همیشه باید به خاطر بسپارید این است که: “شکست در تشخیص مشکل واقعی منجر به انتظارات غیر واقعی می شود.”

تفکر انتقادی در بحث

به عنوان یک مدیر بازاریابی، ما باید به طور فعال در جلسات و گفتگوهایی که برگزار می شود حضور داشته باشیم و به صحبت های کارکنان خود گوش دهیم. بسیاری از اوقات در این بحث های ساده بینش های ارزشمندی به دست می آید.

وقتی گوش می دهیم، باید واقعاً گوش کنیم!

این درست نیست که ما قبلاً پاسخ خود را فرموله کرده ایم و آماده بیان آن هستیم. همیشه به یاد داشته باشید که آنچه طرف مقابل می گوید نیز ارزشمند است. به محض دریافت پاسخ یا شنیدن چیزی، آن را در ذهن خود تفسیر می کنیم و بر اساس آنچه گفته شد، بازخورد ارائه می کنیم.

اغلب، افرادی که فعالانه به صحبت های شریک زندگی خود گوش نمی دهند باعث قطع ارتباط دو طرفه می شوند. این در هنگام صحبت با مشتریان نیز صدق می کند. گوش دادن فعال در اینجا به ما کمک می کند سوالات مرتبط تری بپرسیم.

همانطور که در ابتدای مقاله گفتیم: «تفکر انتقادی به معنای زیر سؤال بردن منابع اطلاعاتی است».

وقتی به درستی گوش می دهیم، می توانیم سوالات درستی بپرسیم و اطلاعات دقیق تری از مشتریان خود دریافت کنیم. در این مورد ما رسالت خود را در رابطه با تفکر انتقادی انجام دادیم.

نتیجه

تسلط بر تفکر انتقادی و تبدیل آن به یک عادت همیشگی اصلا کار سختی نیست. شاید در ابتدا کمی سنگین و عجیب به نظر برسد، اما با تلاش و پشتکار می تواند به یک سبک زندگی تبدیل شود. در بخش بازاریابی باید سعی کنیم تعاریف موجود را درک کنیم و با استفاده از این طرز تفکر سوالات مرتبط را مطرح کنیم. هر چه بیشتر بخواهیم و بیشتر نگاه کنیم و در گفتگو باشیم، توانایی ها و اطلاعات بیشتری برای انجام کارهایمان خواهیم داشت.

کتاب درسی تفکر انتقادی

آیا این مقاله را پسندیدید؟

کتاب آموزش بازاریابی


با 13 روش رایج بازاریابی و برخی اصطلاحات در این زمینه آشنا شوید.

دانلود رایگان